آبتینآبتین، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آبتینی عاشقتیم

خرداد 1391

1391/3/21 9:41
نویسنده : مامانی
1,089 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام. مامان جون این روزها سرم خیلی شلوغه و کمتر به وبلاگت سر میزنم.

راستی از همین جا از  عمو مجتبی تشکر میکنم که به وبلاگت سر میزنه و برات پیام میزاره.

مامان جون تعطیلاتی که گذشت تعطیلات خوبی بود چون شروعش با یه عروسی بود . عروسی ریحانه جون .

اینجا آماده شدی که بریم عروسی به قول خودت چه تیپیییییییییییییییییییییییییییی زدیماچ

بعدش هم رفتیم شمال چون هم تولد بابا بزرگ بود هم روز پدر اینجا رفته بودیم شیرینی فروشی که برای تولد بابا بزرگ کیک بخریم.

وقتی میریم شمال چقدر موهات فرفری و بد میشه برای همین هم تو همون شمال فرستادم آرایشگاه و صفای به سرو کله ات دادی .

اینجا از درختای خونمون میوه کندی و داری میخوری .اینکه خودت از درخت میوه میچینی و میخوری خیلی برات جالبه.

از اون جایی که پدر و پسر عاشق شمالید و من چون در اقلیت هستم بنابراین منم هم تسلیم شدم.هر موقع میگید بریم شمال  بدون هیچ حرفی راه می افتم

 

جای همگی خالی . استخر بادی آبتین رو باد کردیم بعدشم پر آب . و سه تایی( منو بابایی و شما) رفتیم تو استخر . چقدر خوش گذشت . یعنی اگه مجهز ترین و شیک ترین و بزرگترین استخر دنیا رو میر فتیم فکر نکنم اینقدر بهمون خوش میگذشت.

 

فردای تعطیلات جلوی در مهد کودک. الهی بمیرم که خوابت میومد . التماس میکردی من تو ماشین بخوابم خودت برو سر کارت. خدایا کی میشه من بازنشسته شم.

بالاخره با هزار قربون صدقه رفتی مهد. قربون اون معصومیتت برم. عزیزم.چقدر سر به زیر شدی ناراحت

مامان جون اینو بدون که منو بابایی همیشه عاشقتیمقلبقلب

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان محیا
21 خرداد 91 10:01
شمال همیشه خوش میگذره.. کاش عکسای استخرتونو میذاشتی..
زن عمو
22 خرداد 91 11:44
خوش به حال آبتین کوچولو که استخر اختصاصی داره
مامان صدف
24 خرداد 91 14:58
خب معلومه که خوش میگذره. هر چی جا تنگ تر باشه محبتا بیشتر میشه و در نتیجه بیشتر خوش میگذره.
مامان آراد(خاطره)
4 تیر 91 16:59
بابا خوش تیپ...خوشحالم که بهتون خوش گذشته... دوست داشتین به ما هم سر بزنین...
عو مجتبی
5 تیر 91 9:03
چه بانمک شنا میکنه این وروجک . من باورم نیمیشه که این اینقدر مظلوم هم باشه واقعا تعجب کردم ....
عروسکم پرنیا
19 تیر 91 19:55
ای بابا دیگه داشت یادمون می رفت که که وبلاگ داری ولی خیلی باحاله